هنگامیکه پرده شفاف اشکها در دیدگان درخشان تو میدرخشند بی اختیار بیاد  شبنمهای  بهاری میافتم که بر روی گلبرگهای با طراوت و نرم گلها زیر اشعه کمرنگ صبحگاهی تلولو خاصی میگیرند.

فقط نمیدانم این اشکهای سوزان که ازدل پرحرارت تو بصورت قطرات ازدیده میچکد اشکهای

عشق است و یا اشکهای ندامت و پشیمانی؟

 

سرشک سوزان محبت است یا دوری و محنت؟ بمن بگو که اشکهای عشق است اشکهای عشق کشنده و جاویدان. هرگز سعی نکن این محبت خداوندی را از من پنهان کنی  چون من به خاطر محبت و به خاطر عشق بی پایان زنده ام.